سخنانی بزرگ ....
درصدد اين نباشيد كه ردپاي فرد خردمندي را بيابيد و آن را دنبال كنيد؛ آنچه را آنان جستهاند، بجوييد.آن دم كه محسور ناشناخته شوي، ديگر پاياني بر اين زيارت نيست، سفري است بي انتها، بي پايان، هميشه در راه؛ سفري خستگي ناپذير.تفكر، بيرون زدن است. عدم تفكر، درون زدن است. فكر كن و خواهي ديد كه از خود دورتر و دورتر خواهي شد.درون رفتن در حقيقت، درون رفتن نيست؛ اين تنها بيرون رفتن است... و ناگهان خود را در درون مي يابي. انسان مذهبي سعادتمند است. هر جا كه باشد در معبد است. انسان سعادتمند معبد خود را همراه دارد.نخستين گام آن است كه زندگي را همان گونه كه هست بپذيري.هوشمندي خطرناك است. هوشمندي يعني اينكه خود مستقل مي انديشي، خود مستقل پيرامون را مي نگري، ديگر جزميات را باور نداري، فقط و فقط تجربه خود را مي پذيري.آزادي هدف زندگي است. بدون آزادي، زندگي ابدا معنايي ندارد. منظور از آزادي، آزادي سياسي، اجتماعي يا اقتصادي نيست. آزادي يعني آزادي از زمان، آزادي از ذهن و آزادي از زور.هنگامي كه خوشي بنا به دليلي باشد، پايدار نخواهد بود. اگر خوشي بنا به هيچ دليلي نباشد، پايدار و براي هميشه مي ماند.عشق، ترس را دور مي سازد، همچنان كه نور، ظلمت را.
خرم تن عارفان که بدیدند و بدانستند که دنیا در وقت مرگ بدیگران همی باید گذاشتن .... هم اکنون به دیگران بگذاشتند